شیرین کاریهای یلدا بانو
یلدای نازنین من، تو روز به روز شیرین تر و جذاب تر میشی. روز به روز دل من و بابا و اطرافیانو بیشتر میبری. انقدر شیرین کاریات جذابه که دلم میخواد انقدر تو آغوشم فشارت بدم که وجودت با وجودم یکی بشه.
زیباترینم ! تو تقریبا از اوایل آذر ماه یاد گرفتی که از پله های آشپزخانه بالا بیای. فدای تو بشم ! وقتی به پله آخر میرسی و میشینی، واسه خودت دست میزنی. انقدر خوشحال میشی که انگار بزرگترین قله های جهان رو فتح کردی !
فدای تو ! امیدوارم یه روز تورو بر قله افتخارات علمی، ورزشی و هنری و بزرگترین قله های خوشبختی زندگی ببینم و من و بابا برای تو دست بزنیم.
یلدای زیبا روی دوست داشتنی من !
فدای روی ماهت بشه مامان با کارهای جالبی که میکنی. تو بهشت زندگی منی و در آغوش کشیدن و بوییدن تو بزرگترین عبادت عاشقانه منه !
عزیزم تو یاد گرفتی که مبل و میزرو بگیری و خودت روی پاهای سیندرلایی نازت بایستی و با گرفتن مبل و میز راه بری. امیدوارم که مسیر خوشبختی زندگیت رو طی کنی و تو مسیر حق و حقیقت و سعادتمندی قدم برداری.
یلدای شیرین زبون من !
مادر فدای تک تک حرفا و صداهایی بشه که از غنچه لبات خارج میشه !
شیرین بیان من ! توی آذر ماه تو یاد گرفتی وقتی نزدیک شوفاژ میری بگی جیزه ! وقتی استکان چایی رو میبینی بگی جیزه ! و خودت رو عقب بکشی. زیباترینم تو یاد گرفتی یک مقدار نامفهوم بپرسی این چیه ؟! یاد گرفتی بگی نه نه نه ! و بگی به به !
واقعا به به به روی ماه چنین دختری که من دارم ! خدایا شکرت !