یلدا بانووی مایلدا بانووی ما، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 13 روز سن داره

یلـــــــــــــدا ، بانوی پاییزی

شیرین کاریهای گل زندگیم

دخترکم میرقصه و هر دو دستش را میچرخونه!     به موسیقی خیلی علاقه داره و وقتی میشینه تو ماشین دستاشو میاره بالا میرقصه میگه نانا, اگه به حرفش گوش ندیم پنل ضبط را میده به بابا احسان  و محکمتر میگه ضبط.... نانا !     یلدای مثل گل من عاشق حمام رفتن و اب بازیه !      بعداز اسم علی واسه مواقعی که میخواست از جا بلند بشه دومین اسمی که یاد  گرفت بگه اسم خودش بود .  خیلی دلبرانه و کشدار  و با غرور  میگه یلللدااااااا !    یلدا جون اعضای بدنش را از خیلی وقت پیش میشناسه مثل دست, پا, زبان, دندان, چشم, ابرو, بینی , گوش, مو, ناخن...  ...
3 خرداد 1393

سفرنامه

یلدای من در روز اول سفر پارک ائل گولی تبریز را دید. ظهر به سمت جلفا حرکت کردیم و اون جا نهار خوردیم و از کنار منطقه صفر مرزی از کنار رود ارس گذشتیم و کلیسای سنت استپانوس را دیدیم. در برگشت از بازار جلفا یه کم خرید کردیم. و شب بر گشتیم. در روز دوم سفر به همراه یلدا جون  از خانه بهنام ( دانشکده معماری تبریز) دیدن کردیم که عالی بود. بعد از, گذر عابر تربیت گذشتیم و به بازار قدیمی تبریز رسیدیم. نکته قابل توجه در این سفر اب و هوای عالی تبریز بود که مثل شهر لندن الان افتابی و 1 ساعت دیگه بارونی بود!!!!!!! بعد از ظهر به خیابان ولیعصر تبریز رفتیم  و از پاساژ ها و بازارش دیدن کردیم و یه کم هم خرید! البته ...
28 ارديبهشت 1393

تشکر

و در اخر ... از عاطفه عزیزم ( دختر عمه بابا احسان) که در حال درس خوندن در تبریز هست و ما تو این چند روز خیلی مزاحمش بودیم تشکر میکنم. یلدا خانم عاطفه جونا عمه صدا میکرد و اولین جملشا واسه اون گفت وقتی که اماده شد و رفت دانشگاه.     ... عممه ررفت...
28 ارديبهشت 1393