یلدا بانووی مایلدا بانووی ما، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 12 روز سن داره

یلـــــــــــــدا ، بانوی پاییزی

باز هم سلام...

  بعد از مدتها تاخیر... از همه ی دوستداران یلدا جونم عذر میخوام! چون دوستای گلم بعد از گذشت چند ماه از تولد یلدا جونم همچنان مشتاق دیدن عکسهای گل قشنگ من بودند با تشکر از لطفشون چند تا از عکسهای تولد دختر گلمو به همراه عکس کادوهای تولدش را براتون میذارم.
21 ارديبهشت 1393

مرواریدهای یلدا جون

یلدای گلم دختر دوست داشتنی من,29 دی ماه مصادف با 17 ربیع الاول روز تولد پیامبر و امام جعفر صادق پنجمین مرواریدت هم پیدا شد که میشد سومین دندان بالاییت عزیزم. الهی مامان قربونت بره که انقدر واسه در اوردن تک تک دندونهای سفیدت اذیت شدی,امیدوارم یه کم که بزرگتر شدی با درست مراقبت کردن از این مرواریدای خوشکل, قدرشونا بدونی.
1 بهمن 1392

هنرنمایی دخترم در دی ماه

یلدای دوست داشتنی من   مامانی فدات بشه الهی زیبا خانم! دی ماه داره تموم میشه و تو روز به روز تو این ماه قشنگ هنر هاتو بیشتر رو میکنی. چند تا از کارهایی که تو این ماه انجام دادی از این قراره: در 4 دی ماه شما واسه اولین بار خودت کامل با قاشق غذا خوردی! از8دی ماه با یه حالت شیرین هر چی را که میخوای میگی لا لا لااااا ! 9دی ماه گوشی تلفن را کنار گوشت گذاشتی و گفتی الا لا ! 10 دی ماه یعنی روز تولد مامانی چند تا کار را با هم انجام دادی اخم کردن را انجام دادی با اون قیافه ی با مزت! الهی فدات بشم وبا رقصیدنت دستت را بالا میاوردی و لیوان اب را هم خودت خوشکل گرفتی و بدون ریختن اب تا اخرش را خوردی. 12 دی ماه مصادف...
25 دی 1392

یلدای پر انرژی من

یلدای عزیزم  وقتی تو وبلاگت نیستم یک عالمه حرف دارم واسه نوشتن ولی همین که میام شروع کنم نمیدونم از کدوم یکی از کارهاتو شیرین کاریهات بنویسم  عزیزم تو انقدر شیرین و با هوش و پر انرژی هستی که تا حالا از بچه های ادور و برت کسی را به پر انرژی بودن و اکتیو بودن تو ندیدم.قربونت برم با همین روحیه و انرژی که تو وجود تو میبینم باور دارم که به هر کاری که دست بزنی توش بهترینیو امیدوارم تو را تو بهترین جایگاه ها ببینم و اشک شوق بریزم. ...
24 دی 1392

10 دی ماه تولد مامان سعیده

یلدای عزیز من     مامان سعیده فدات بشه.10 دی ماه تولد مامان بود ولی چون روز شهادت امام حسن و رحلت پیامبر بود تولد نگرفتیم خونه خاله زهره مامان بزرگ یه کیک واسم گرفت و یه تولد بی سرو صدا گرفتیم که بابا احسان و مامان بزرگ بهم کادو دادن .روز شهادت امام رضا و شب اول ماه ربیع هم شام خونه ی عمه سارا دعوت بودیم که عمه جون وعمو امیر هم زحمت کشیدن و واسه مامانی کیک گرفتن و به من کادو دادن و مامان اکرم بابا محسن هم زحمت کشیدن و کادو دادن. که همین جا از همشون تشکر میکنم.  ...
15 دی 1392

یک ساله شدن عشق بابا

چهارشنبه ۲۷ آذر ماه ۱۳۹۲ عشق من و مامان سعیده ۱ ساله شد. من و مامان سعیده همراه با خاله زهره ده روز قبل از تولد بانو رفتیم آتلیه و عکسای خیلی خوشگلی از یلدا جون گرفتیم. اول شمارو دعوت میکنم به دیدن عکسای یلدا جون و به زودی هم گزارش و عکسای جشن تولد دخمل بابارو می بینیم.........   ...
3 دی 1392